اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 11 روز سن داره

كلبه كوچك امير حسين

سالگرد عقد.............

سلام سلام صد تا سلام به همه ی دوستان گلم امروز سالگرد عقد ما بود واسه همین به اتفاق همسر عزیزم وگل  پسرم رفتیم بیرون وسه نفری یه جشن کوچولو گرفتیم وجای همگی خالی شیر موزبستنی وکیک خوردیم وخیلی خیلی چسبید این چند روزم که نبودیم به طور اتفاقی پیش اومد ویه سفر رفتیم شمال البته از تبریز واردبیل،سرعین آستارا،تالش ،بندر انزلی بگیر تا رشت ورودبار ........جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت پیشنهاد میکنم حتما وقت کردین یه سر برین به این شهرها مخصوصا آستارا خیلی قشنگه ما که خوشمان آمد ............... عکسم از امیر حسین گرفتم ولی حالا حوصلهشو ندارم بعدا که خستگی بدر کردم میذارم از همگی دوستان ع...
27 شهريور 1391

پسر گلم ...قند عسلم.....فداش بشم...الهی من.

فدای معصومیت نگاه چشمات......... این شعر قشنگ اززبان خانم مستشار نظامی هست که در واقع حرف دل همه ی مامانا رو گفته خیلی خوشم اومد واسه همین برات مینویسم تا بخونی یه فرشته داره ناز میکن پسرم دنیا بزرگه ولی تو یه دل بزرگتر از دنیا داری عزیزم با این چشای مهربون تو دل هرکی که خوبه جا داری پسرم دنیا بزرگه ولی من تو رو هر کجا که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی رو می چینم پسرم خدای مهربون ما بچه های خوبو خیلی دوست داره وقتی که از اسمون بارون میاد براشون خوابای رنگی میاره وقتی که تو خواب میخندی میدونم یه فرشته داره نازت میکنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت...
15 شهريور 1391

چند تا از عکسای قدیمی امیر حسینم ....

چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،   اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،   قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی، زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی         اگر خداوند فقط و فقط تکه‌ای زندگی در دستان من میگذارد٬به هر کودکی دو بال هدیه می دادم٬رهایشان می کردم تا خود بال گشودن و پرواز را بیاموزند.   گابریل گارسیا مارکز       دوستت دارم عزیزم     ...
8 شهريور 1391

تقدیم به قشنگترین موجود زندگی ام امیر حسین جانم.........

پسر عزیزم خیلی دوستت دارم ........ امیرحسینم این مطلب را برای وقتی مینویسم که خیلی بزرگ شدی  وبرای خودت مردی شده ای .............   پسرم   روزیکه تو کوچک بودی    من بزرگ بودم    حالا تو بزرگ شدی    و من کوچک    آنوقت من جوان بودم    و تو بچه    حالا که تو جوان شدی     من پیر    من تو را با جان و دل پروریدم    و شبهارا تا    صبح نخوابیدم     که تو بخوابی    و کم کم شاهد    رشد تو بودم    تا...
1 شهريور 1391
1